وضع مدارس بانه
در اواخر سال 21 تا سال 1322 به مدت یک سال و چند ماه فرهنگ و مدارس شهر بانه به وسیله اشخاص منتخب از طرف محمد رشید خان قادر خان زاده که موقتاً از طرف دولت حاکم بانه شناخته شده بود اداره شد. در اواخر سال 1313 که اوضاع منطقه آرام و محمد رشید خان طرد و رانده شد و روال اداری رو به نظم می رفت آقای "عبدالعزیز خطیبی" به مدیریت دبستان پهلوی بانه انتخاب شد و چون محلی برای اجاره دبستان وجود نداشت مدرسه را در یکی از مساجد افتتاح نمود و مرتباً با نوشتن آگهی مژده دهنده به اهالی شهر، دال بر قول مساعد اداره فرهنگ سنندج در مورد فرستادن لباس و کفش و لوازم التحریر جهت دانش آموزان بی بضاعت والصاق آگهی به در دیوار مساجد و معابر، مردم را تشویق می نمود که هر چه زودتر دست بچه های خود را گرفته، برای ثبت نام آنان، به مسجد بیاورند و اداه فرهنگ را مجبور سازند تا محل مناسبی را برای نوباوگان آنان فراهم آورد. ناگفته نماند به علت دوری مسافت و نبودن وسائل ارتباط جمعی و وسیله حمل ونقل و تعطیل بودن اداره پست و تلگراف و نا امنی راه ها، اداره فرهنگ سنندج هیچگونه اقدامی در فرستادن کمک آموزشی از قبیل میز و نیمکت و صندلی و لوازم التحریر و گچ و تخته سیاه و کمک مادی و معنوی به دانش آموزان بی بضاعت نمی توانست انجام دهد، تنها حامی و پشتیبان آقای خطیبی مدیر دبستان بانه فرمانده لشکر 4 باختر "سرتیپ آسا" بود که به تمام واحدهای تحت فرمان خود دستور داده بود که در رفاه و آسایش مردم مرز نشین کردستان و دایر کردن مدارس آنان از هیچ کوششی دریغ نورزند.
در سال 1324 آقای "محمد علایی" نماینده فرهنگ بانه بوده است، تنها سابقه ای که در مورد فعالیت ایشان در دست داریم نامه ای است که به اداره فرهنگ سنندج نوشته است و ساختمانی را که برای انجام امور اداری فرهنگ بانه اجاره نموده، مجوز خواسته است.
متن بلند بالا و طولانی آقای "محمد امین سلامی" که در 7/8/25 به "دکتر کشاورز" وزیر فرهنگ نوشته و رونوشت آن برای درج در روزنامه کوهستان منتشره در تهران، فرستاده است، می رساند:
ساختمانی را که اقای محمد علایی نماینده فرهنگ بانه در سال 24 برای استقرار دبستان پهلوی و اداره فرهنگ اجاره کرده، تشکیل شده است از ( سه اطاق بالائی و دو اطاق پائین از قرار هر ماه 800 ریال اجاره که تا کنون شش ماه است وجه الاجاره آن به موجر نرسیده، اطاق های فوقانی یکی برای نمایده فرهنگ، دو اطاق دیگر جهت انجام کارهای دفتری و دو اطاق تحتانی به طول پنج متر و به عرض 3 متر برای دبستان شش کلاسه پهلوی بانه) ضمناً می نویسد: سوخت زمستانی این فرهنگ دو اطاقی شش کلاسه را شاگردان بضاعت دار و بی بضاعت به عهده گرفته اند و هر یک مجبورند هروز یک شاخه هیزم از منزل خود به دوش گرفته به دبستان بیاورند و در وسط اطاق به آتش بکشند و خود را با آن گرم نمایند.
سال 24 را پشت سر گذارندیم و اکنون که پنجم مهر ماه 1325 است وضع به همان منوال است، آقای محمد علائی نماینده فرهنگ بانه و "آقای لعلی" خدمتگذار در سقز سکونت اختیار کرده اند نه ایشان و نه بجای آنان کسی به فرهنگ بانه معرفی نشده و اعزام نگردیده و اسم نویسی از دانش آموزان بوسیله شخص ثالثی هم انجام نشده است نامه شماره 3513 - 28/8/25 که آقای محمد علایی به فرهنگ سنندج نوشته است، حاکی از شکوه و شکایت از نرسیدن احتیاجات فرهنگ بانه و نداشتن سوخت زمستانی و عدم همکاری فرهنگ سقز در اعزام معلم و مستخدم و کارشکنی ها و یاری ندادن فرهنگ بانه است، به دنبال این نامه آقای "محمد خطیبی" از جانب فرهنگ سنندج به نمایندگی فرهنگ بانه انتخاب می شود و چون این شخص محلی و علاقمند به پیشرفت امور فرهنگی بانه بوده، با مکاتبات پی در پی با فرهنگ سقز و سنندج، از آنان می خواهد تا احتیاجات فرهنگ بانه را اعم از اعزام معلم و خدمتگزار و ارسال نوشت افزار و لباس و کفش و کتاب جهت افراد بی بضاعت و حواله وجه تهیه سوخت زمستانی در اسرع وقت تامین نمایند، از طرفی هم مقامات لشکری که برای حفظ نظم و ثبات و آرامش نقاط مرزی تلاش و کوشش می کنند و مرتباً برای بهبود وضع دانش آموزان دبستان پهلوی بانه (که تعدادی از فرزندان افسران و درجه داران مقیم بانه اند) به اداره فرهنگ بانه فشار می آورند و در مواقع مختلف از آن بازدید کرده و نظارت و پیشنهاد خود را به وسیله مقامات بالاتر به وزارت فرهنگ و یا به اداره فرهنگ سنندج فشار آورده و فرهنگ سنندج نیز از فرهنگ سقز می خواهد که نیازهای فرهنگ بانه را مرتفع سازد، لذا بین نمایندگان سقز و بانه کشمکش و اختلاف ایجاد می شود و از بدگویی نسبت به هم در نامه های ارسالی خود به فرهنگ سنندج کوتاهی نمی کنند.
آقای خطیبی در اواخر سال 25 موفق به بازگشایی مجدد دبستان دخترانه پروین می شود و آگهی ثبت نام و پذیرش دانش آموز را به در و دیوار شهر می چسپاند. قبل از آن نامه ای به شماره 395 – 21/7/25 به اداره فرهنگ سنندج نوشته و خواسته است که اداره فرهنگ سقز را وادار کند تا تعدادی از معلمان اضافی خود را با یک نفر خدمتگزار به بانه بفرستد و یا اجازه دهند که از اشخاص محلی برای استخدام و معرفی خدمتگزار اقدام شود ودر نامه های پی در پی تقاضای خود را تکرار می کند، در اثر بازرسی های مجدد بازرسان لشکری از دبستان بانه، نامه های زیادی از طرف فرمانده لشکر و فرمانده تیپ و رئیس ستاد لشکر به اداره فرهنگ سنندج نوشته می شود و رفع نقایص فرهنگ بانه را خواستار می شوند، در نتیجه، اقدامات مجدانه و مداوم فرهنگ بانه به جایی می رسد که گزارش ماهیانه اسفند ماه 1325 فرهنگ بانه، بهبود وضع آنجا را تا حدی روشن ساخته است. آقای خطیبی تا پایان سال 1326 نمایندگی فرهنگ بانه را داشته و از آن پس نمایندگی فرهنگ بانه به آقای "حسن شیخ الاسلامی" سپرده می شود، او نیز در مهر ماه 1327 کلاس اول دبیرستان را که بسیار ضروری به نظر می رسید افتتاح نموده با کمک و حمایت فرمانده تیپ مهاباد، کار را شروع و مشغول ثبت نام از دانش آموزان می شود. گویا تا زمان آقای شیخ الاسلامی، کلیمیان شهر بانه فرزندان خود را به دبستان نفرستاده اند و خود در محل مخصوصی (کنیسه) به تعلیم آنان پرداخته اند، آقای شیخ الاسلانی طی نامه شماره 869 – 26/8/27 این مطلب را به اداره فرهنگ سنندج منعکس نموده است، در سال 27 آقای شیخ الاسلامی جهش نسبتاً محسوسی را در فرهنگ بانه سبب می شود که نتیجه اش در نامه شماره 909 – 7/9/27 به اداره فرهنگ سنندج منعکس شده است.
در نامه شماره 1190 - 2/12/27 انحلال دبستان خصوصی غیر رسمی کلیمیان با کوشش آقای "حسن شیخ الاسلامی" نماینده فرهنگ و با موافقت پادگان بانه به اطلاع اداره فرهنگ کردستان می رسد.
در تاریخ 1/4/28 آقای "نظام الدین مردوخ پور" از فرهنگ سنندج برای بازرسی از مدارس بانه به محل فرستاده می شود و نتیجه گزارش خود را در دو برگ تقریباً رضایتمندانه به اطلاع اداره فرهنگ سنندج می رساند. آقای "محمد امین زندی پور" رئیس فرهنگ شهرستان سقز نیز در تاریخ 21/9/28 از فرهنگ بانه و مدارس آنجا بازدید می کند و مشاهدات خود را طی گزارشی به اطلاع اداره فرهنگ سنندج می رساند.
پیشرفت مدارس بانه در گزارش بهمن ماه 1329 به طور وضوح مشاهده می شود.
بد نیست بدانیم که اجاره محل دبستان پهلوی بانه در سال 21 هشتصد ریال و اجاره بهای دبستان نو بنیاد (پروین) که قبل از واقعه شهریور 1320 وجود داشته و پرداخت آن به آقای "عبدالرحمان صالح" مبلغ پانصد ریال در سال 1328 بوده است در بهمن ماه سال 1328 به علت شکستن دیوار مدرسه (خانه آقای محمد شیخ الاسلام) و ایجاد خطر، محل دبستان تخلیه و خانه آقای "محمد امین ویسی" با اجاره هشتصد ریال در ماه، مدرسه به آنجا انتقال یافت. در تاریخ 29/8/29 دبستان نوبنیاد بانه (پروین) به عمارت تازه ساخت "حاج نصرالله نویدی" انتقال یافت و اجاره ماهیانه آن مبلغ پانصد ریال بوده است.
یهودیان بانه کلاً تا پایان سال 1329 بانه را ترک نمود و کنیسه و معبد آنان در اختیار اداره اوقاف بانه قرار گرفت.
در تاریخ 4/2/28 رئیس پادگان و فرماندار نظامی بانه طی بخشنامه ای از رؤسای ادارت و بزرگان بخش بانه دعوت می نماید تا در مراسم کلنگ زنی ساختمان برق بانه شرکت کنند.
این اشخاص در فاصله سال های 1320 تا 1357 در آموزش و پرورش بانه خدمت کرده اند:
شیوه تعلیم و تربیت بسیار سخت و ترس آور بود در مقابل دانش آموزان بسیار زرنگ و پر تلاش بودند. سخت گیریهای فراوان گاها بعضی از دانش آموزان را به ترک تحصیل وا میداشت. زمستانها بسیار سخت و پر برف بود.
یادم هست در دوران ابتدایی که بخاری چوبی داشتیم معلم کلاس مان بسیار سخت گیر بود و وقتی عصبانی می شد ، با لحنی تند و عصبانیت اعلام می کرد هر کس درس را خوب پس ندهد، به مقدسات عالم فردا می اندازمش تو بخاری .....و الی آخر . اما غیر از خاطرات کمی که به یاد دارم مردم بسیار فقیر اما دل شیر داشتند. میهمانی ها گرم و پر حرارت بودند. از برق و باطری خبری نبود. اوایل با چراغهای کم نور ، بعد گرسوز و زمانی که دوره دبیرستان را به پایان می رسانیدم چراغ طوری باب شد. یادم هست گاهی که پستانک چراغ طوری گشاد می شد هر شب چند بار می بایست آنرا تلمبه بزنیم . این تلمبه زنیها گاهی تاولهای سختی را بر کف دستمان به جا می گذاشت. به زور رادیو بود.اما در مقابل همه آن سختیها انسانها بسیار با شوف و با وجدان بودند، صفا و صمیمیت در اوج بود، دید و بازدیدها بسیار متداول و روابط خانوادگی بسیار خوب بود. فضا برای نشستن و درس خواندن آنچنان اندک بود که تعداد 6 تا 10 نفر در یک یا دواتاق بیتوته می کردیم . مهمانخانه ای وجود نداشت ، هر شب چند نفر روستایی مهمان داشتیم. کارمان پذیرایی از مهمان ، دو وعده به مدرسه رفتن و از همه مهمتر در ساعات قبل و بعد از مدرسه تا تاریکی شب در مغازه ها مشغول نوشتن دفاتر صورتحساب مغازه داران بودیم . درس را هم می بایست در آن شرایط سخت می خواندیم تا روز بعد معلمان ما را در بخاری چوبی کلاس نگذارد یا شدیدا فلاقه نشویم.
یاد آن دوران بخیر ، غیر از کار و درس خواندن فرصتی برای تفریح نداشتیم .، وارد دانشگاه شدیم این بار فرصتها عالی و تلاشها هم امیدوارانه بود ، سریعا استخدام و صاحب چند بجه شدیم ، کارمند شدم ، ادامه تحصیل می دادم ، کارها سخت تر و پیچیده تر و ظایف دشوار تر ... الان که بازنشست شده ام و این مقاله مرا به یاد آن دوران انداخت تازه می بینیم که چقدر روزگار پر مشقتی داشتیم . اما ما سعی کردیم در هر مقطع و مرحله ای کارا و ممتاز باشیم لذا غیر از تلاش و زحمت لذتی نبردیم.. اما همینکه فرزندان سرفرازی را تحویل جامعه داده ایم( دو پزشک و دونفر مهندس ) بر خود می بالیم و خداوند را شاکریم که تنی سالم و روحیه پر تلاشی را به ما داده تا خدمتگزار همه باشیم و ما به این خدمتگزاری افتخار می کنیم.
یک سوال داشتم : نفر شماره سی و شهار چگونه در سن نه سالگی استخدام شده است ؟
با تشکر از تذکر بجای شما، اشتباه تایپی اصلاح شد
اگه تاریخ بانه را مطالعه کنید متوجه میشید که همراه حاج ملا صالح احمدی ، پدر بزرگ بنده نیز حاج ملا عبدالرحمان مولوی در راه اندازی و دبیری این مدرسه پا بپای ایشان تلاش کردند اما به دلایلی بعد مدتی از انجام این کار صرف نظر و به کار قبلی خودشون مشغول شدند...
عجیب دیدم که تاریخ بانه اسم ایشون رو ذکر کردند و شما هیچ اسمی از ایشون نبردید...
به هر حال از زحمتتون ممنونم...
موفق باشید...