مروری بر خاطرات گذشته شهر بانه (دیروز و امروز بانه)
بخش سوم - (غلات به عنوان مهمترین ماده غذایی )
دیروز تجربه گرانبهایی برای امروز ما است، امروز را باید دریابیم، فردا هنوز نیامده ، اما باید با نگاه به آینده گام برداشت.
مقدمه:
بعد از ذکر مختصرتاریخچه مواد غذایی در این بخش، به توصیف نقش غلات به عنوان یکی از شاهراه های حیاتی در امر تغذیه اشاره خواهد شد. هر چند در این شاهراه همه پلها(انواع مواد غذایی ) زده نشده، ولی چون مسیر رسیدن به اهداف که همانا سیر کردن شکم ها است، روشن شده، سعی می گردد با مروری بر آنها شرایط آن دوران بررسی گردد.
هرچند همه مواد غذایی حاصل از غلات و مواد نشاسته ای به سبک و شیوه امروزی در دسترس نبوده ، اما با همان اندک مواد اولیه و تولیدات فصلی میوه ها و مواد لبنی حاصل از دامهای اهلی شده و شکار حاصل از طبیعت، مردانی تربیت شدند ، که توانستند، بسیاری از کاخ های ستم را ویران سازند و با خلق آثار هنری و یادگارهای ارزشمندشان در علوم متداول آن روزگار ، توجه نسلهای بعد از خود و نسلهای فعلی را علی رغم گذشت هزاران سال، آنچنان با عظمت بنا نمایندکه در بسیاری از مواقع انسان از دیدن آنها به حیرت می افتد.
از طرفی انسانهای دوران های گذشته صادق ، میهن پرست ،بدون ادعا ،دارای کمترین استرس های روحی و جسمی، کم ترین میزان بهداشت، کمترین ثروت و مال اندوزی بودند و همین امر از آنها انسان هایی صبور، بردبار، قانع، شکیبا،.... وفادار به هر گونه عهد و پیمان، متواضع و فروتن، رشید و توانا... به بارآورده بود مسلماً چنین صفات نیکو و برجسته ای بوده که آنها را ستبر وپولادین در برابر دنیایی از نارسایی ها و کمبودها، مقاوم و پایدار ساخته بود.
بنابراین با توجه به نکات کلی ذکر شده ، در این بخش با نگاهی به آنچه از غلات در منطقه بانه موجود بوده اشاراتی در حد توان و امکان این مطالعه اقدام خواهد گردید.
در شکل هرم غذایی، غلات قوت اصلی و ستون مهم مواد غذایی محسوب می گردید. گندم یکی از بارزترین عناصر کلیدی غلات می باشد. مسلماً شرایط سخت زندگی، ابتدایی بودن روشهای زیست، وجودجنگ و درگیریها های فراوان طی دهها قرن، بیسوادی و فقر عمومی و دهها عامل و پدیده دیگر در دورانهای گذشته ، زمینه برای بروز استعدادهای نهفته در انسانها را دچار ناملایمات متعدد کرده بود. بنابراین به دلیل نبود آرامش و امنیت مناسب در طی بیش از 2500 سال از تاریخ شاهنشاهی این سرزمین هیچگاه زمانی پدید نیامده بود، که مردم در یک مقطع 50 ساله در آرامش نسبی به سر برند تا با بروز هنرها و خلاقیتهای ذاتی به تفکر فرو روند که چگونه باید زندگی نسبتا آرام و مرفهی را به دور از جنگ و ستیز سپری نمایند. تا در پی آن هنرها و استعدادهایشان شکوفاگردند. لذا همواره تلاش نموده اند، با هر آنچه طبیعت در اختیار آنها قرار داده زندگی به خور و نمیری راهمراه با نا امنی ادامه دهند.
در اروپا دوران نوزایی یا رنسانس در طی سه قرن پایه های اجتماعی ،اقتصادی و سیاسی را آنچنان متحول کرد، که موجبات تغییرات اساسی و برقراری بزرگترین آثارهنری و فرهنگی گردید.
آنان دیگر چشم براه شرق و غرب یا شمال و جنوب نشدند، بلکه با تلاشی وصف ناپذیر در درون جوامع خود، راه رستگاری برای زندگی بهتر را دریافتند اما متاسفانه در جوامع شرقی درست است که بصورت پراکنده در طی قرنها صدها و هزاران نفر دانشمند در زمینه های مختلف آثار گرانبهایی را خلق کردند، اما چون جوامع نظامندی نداشتند و امنیت در ابعاد کلان بوجود نیامده بود، غالب آثار پدید آمده در تاقچه ها باقی ماندند برعکس اروپاییان از هنرها و استعدادهای دیگران و حتی ثروتهای آنان نهایت بهرها را بردند، اما متاسفانه در جوامعی که شاهد این استعدادها بودند کسی فرصت استفاده از آنها را پیدا نکردند. زیرا همواره جنگ و ستیز حاکمیت داشته است. مسلماً در چنین فرایندی انسانها غالباً در فکر بهره مندی از هنرهای رزمی به جای مسایل اجتماعی و اقتصادی بودند.
بنابراین تا چشم باز کردیم شاهد ابتکارات صنعتی، هنری و فرهنگی غربیها شدیم آنها بودند که با تلاشی وصف ناپذیر داشته های بومی را با تغییرات اندک ولی پیاپی تحت عناوین مختلف به رخ دگر کشورها کشاندند و با تبلیغاتهای مختلف ما را وادار به پیروی از خود نمودند. آنها بودند که انواع تکنولوژیها در ابعاد صنعتی و مواد غذایی و نشاسته ای رارونق دادند و سپس با فروش تکنولوژیهای متداول اقتصادی پویا را پی ریزی نمودند.
متاسفانه در جوامع درگیر جنگ، تنها نکاتی که همواره مد نظر بوده پیروزی بر اهریمنان بوده است. اما در غرب با آغاز و عبور از دوره رنسانس دوره خردگرایی، ریاضیات، منطق و انسانمداری حاکمیت یافت. صنعت چاپ بذر دانش را کاشت باروت در روش های کلاسیک جنگ، انقلابی پدید آورد. دست نوشتههای باستانی احیا شدند. وبدین ترتیب شکوفایی مسایل فرهنگی و تجاری یکی پس از دیگری راه پر رونق خود را همچنان ادامه دادند. ما هم امیدواریم جوانان از فرصت استفاده نمایند و با آثار بدیعی که از خود بجا خواهند گذاشت زمینه برای رشد منطقه و تولید محصولات جدیدی با توجه به انواع غذاهای محلی فراهم نمایند.
بهر حال ازسایر مواد نشاسته ای متداول در امروز تا دو دهه قبل از انقلاب چندان رایج و همگانی نشده بود زیرا غالب آنها در بعد از انقلاب در سطح گسترده ای رایج گردیده اند.
در این بخش به ذکر انواع مشقات حاصل از غلات، پرداخته می گردد امید است خوانندگان با دیدی وسیع تر، خود به مقایسه غالب تغییرات در جهان توسعه یافته و در حال توسعه بپردازند زیرا که به دلیل گستردگی مطالب امکان روشن کردن موضوع در این سایت بیش از این غیر مقدور است.
از مسایل قابل توجه این بخش یادآوری چند نکته مهم در رابطه با بهره برداری بی رویه از گیاهان منطقه و بی توجهی همه ما به نمونه هایی از مواد غذایی سنتی اجداد ماست امید آن است که جوانان خلاق و مبتکر ما بتوانند با بکار گیری تعدادی از مواد غذایی سنتی راهی را که دگر کشورها پیموده اند با عشق و علاقه مبدل به روشهای نوین مواد غذایی نمایند. با نیم نگاهی به امکانات بسیار ساده غالب سوپرمارکتهای امروزی می توان دریافت که با جلا دادن و قرار دادن غالب این مواد غذایی در جعبه های شیک با تبلیغات مناسب می توان جایگاهی رفیع را رقم زد. با آرزوی آن روزی که دستان توانا و هنرمند شایستگان راهی نو را فرا روی جوانان ما قرار دهند. تا با تولید محصولات غذایی جدید، مایه خیر و برکت برای همگان گردند.
ذخیره سازی مواد غذایی :
ساکنان منطقه بانه به دلیل کوهستانی بودن منطقه و کمی دشتها دارای تولیدات اندک مواد غذایی بودند. لذا ناچاربودند، از همان اندک مواد غذایی موجود حداکثر استفاده را بعمل آورند. بنابراین با ذخیره سازی بخشی ازموادغذایی برای چند ماه زمستان به خاطر عبور و مرور سخت ناشی از کوهستانی بودن منطقه، نبود جاده ،کمبود وسایل نقلیه و مشکلات ناشی از رفت وآمد آنها و یا تردد مردم به خاطر بسته بودن گذرگاهها و مسیرهای مالرو، ذخیره سازی نمایند. بنابراین در فصل پاییز تلاش می کردند همه مایحتاج لازم را، مانند انواع حبوبات، آرد، بلغور یا به رویش، برنج گرده یا چمپا، پیاز و سیب زمینی، قندکله، روغن حیوانی وغیره را انبار نمایند.
بعدها که روغن نباتی رایج گردید هر چند با ذائقه بسیاری از مردم در اوایل سازگاری نداشت، اما به خاطر کمبود و گرانی روغن حیوانی ( رون کوردی =روغن حیوانی ) از سال 1341 به بعد روغن نباتی ابتدا با درصد اندک ولی کم کم تا اوایل انقلاب جایگزین گردید.
به هر حال مردم ناچار بودند همه موارد ذکر شده را درون خانه های گلی خود(ازسیمان ، ماسه ای و امکانات امروزی خبری نبود) انبار نمایند. این روش از گذشته دور مرسوم بوده و در سالهای اخیر که روند تورم سیر صعودی پیدا کرده و هنوز ادامه دارد حتی آنانی که در آپارتمان های کوچک امروزی زندگی می کنند (نه تنها در کردستان بلکه درغالب نقاط کشور) مردم را وادار به ذخیره کردن مواد غذایی کرده است.
دلایل ذخیره سازی روشن بود زیرا در دوران اجداد ما، شاهد بارشها به ویژه بارش برف و طولانی بودن دوره سرما و بسته بودن غالب جاده های مالرو روستاها و جاده بین شهری بانه به سقز مسدود بودند یا به خاطر قحطی بزرگ جنگ اول و دوم جهانی و درگیریهای محلی به ویژه به آتش کشیده شدن شهر بانه توسط حمه رشید خان (مالک یکی از مناطق عراق)، نبودن جاده مطمئن، وسیله نقلیه مناسب برای حمل و نقل کالا، ترس از گرانی (امنیت اقتصادی متزلزل).....مردم را با شرایط ویژه بار آورده بود .به عنوان نمونه در بعضی سالها کمبود سیب زمینی یا پیاز در زمستانها به قدری گران می شد که امکان تهیه آن تقریبا غیر ممکن می گردید و این امر تا یکی دو دهه قبل در غالب نقاط کشور هم ادامه داشت. لذا ذخیره سازی مواد غذایی به سنتی دیرینه مبدل گردیده و هنوز پابرجا است.
یادآوری اول: این نکته خالی از لطف نیست. وقتی روغن نباتی، مرغ ماشینی، سیب زمینی (هی لر ماسی کوردی)...رواج پیداکردند مردم از کلماتی چون روغن کردی (روون کوردی ) و مرغ کردی( مه ریشک کوردی) در مقابل مواد جدید استفاده می کردند حتی سیب زمینی پشندی که غیربومی بودولی باب طبع مردم بود و به نسبت سایر ارقام جذاب و خوشمزه تر بود، آنرا با نام سیب زمینی کردی نام می بردند.
پخت نان:
در شهرستان بانه نانوایی که به کار پخت و پز نان مشغول باشد یاوجود نداشت یا آنقدر کم بود که جلب توجه نمی کرد. خانواده ها عموماً در خانه های شخصی، کار پختن نان را انجام می دادند حتی کارکنان غیر بومی هم ناچاربودند پختن نان را به کسانی که وارد بودند در مقابل پرداخت مزد، نان بپزند. غالب نان های محلی لواش بودند بصورت محدود نان ساجی و از انواع نان های روغنی و کلوچه های مانند کولیره پنجه کیشی ، کولیچه،کولیره چوره .... اشاره کرد.
نان لواش تنوری:
نان از مهمترین مواد غذایی ضروری بود هر خانواده به تناسب تعداد افراد خانواده در هر بار یک تا دو پوط ( واحد وزن آن دوران هر پوط مساوی 16 کیلو و 250 گرم) آرد را به خمیر تبدیل و در سرتنور ( اتاقک مخصوص پختن نان )خانه هایشان آن را به نان لواش تبدیل می کردند. نان لواش تنها نان غالب در بین مردم بود اما در روزهایی که امکان پخت نان فراهم نبود، از نان ساجی استفاده می کردند.
آرد آن دوران عموما با سبوس همراه بود بنابراین کمی تیره رنگ بود.گاها خوش پخت هم نبود. غالب آرد های مورد نیاز از سایر شهرهای مجاور تامین می گردید گندم های بومی غالباً با سیاه دانه های تلخی همراه بودند و چون آسیاب های قدیمی قادر به جدا سازی و بوجاری کردن گندم نبودند سیاهدانه ها همراه گندم آرد می شدند و معمولا کمی تلخ وتیره بودند اما با آمدن کارخانه های بوجاری از 1342 به بعد در شهرهای بزرگ، آردها از کیفیت بهتر برخوردار شدند اما در روستاها آسیابهای محلی هنوز پا برجا بودند زیرا جابه جایی غلات و انتقال به کارخانجات بوجاری شهرها با چهارپایان سخت و غیر ممکن بود. بنابراین آسیابهای محلی (آش = آسیاب) را ترجیح می دادند. جالب است بدانید که در زمان آسیاب کردن کل لباس ها و سروصورت به گردسفید رنگ آرد آغشته می گردید بنابراین اگر کسی لباسش خاکی می شد، به طعنه به او می گفتند مگر شما آسیابانی (آشه وانی ) .....
نان ساجی:
خمیر نان ساجی شل تر از نان لواش بود با گذاشتن ساج بر روی چند سنگ یا سه پایه فلزی روی آتش حاصل از چوب درختان بلوط، نان ساجی تهیه می کردند. فرق این نان با نان لواش این بود که بسیارنازک وسفت بود. نان ساجی یکی از نان های منطقه اورامان است معمولا آن را روزانه یا هر دو روز یک بار می پزند تا قابلیت تازه خوری را داشته باشد اما اگر راه اندازی تنور به دلایل مختلف امکان پذیر نمی شد، ناچاربودند نان ساجی به مقدار کمی به پزند.
کولیره پنجه کیشی:
معمولا هنگام پختن نان لواش مقداری کولیره ، که مشابه نان بربری امروزی بود درست و بعدا با روغن حیوانی آغشته می کردند. این نوع کولیره را چون قبل از گذاشتن در تنور با فشار ناشی ازپنجه انگشتان دست در جهت طولی شیاری روی نان شکل می گرفت لذا به کولیره پنجه کیشی معروف بود.
مصرف کولیره غالبا در صبحانه همراه با ماست یا دوغ شور غلیظ (دو سه ویر) مصرف می کردند.
کولیچه (کلوچه):
از دیگرتولیدات ساکنان می توان به نان روغنی کمی شیرین ، کولیچه اشاره کرد.خمیر آرد را با تخم مرغ و گاهی مقداری روغن وشکر مخلوط می کردند سپس خمیر را به شکل گرد درآورده و با نوک انگشتان چندین سوراخ در خمیر ایجاد می کردند تا در موقع سرخ کردن در تابه خوب پخته گردند.کولیچه بسیار چرب بود و غالبا در شب های رمضان برای مصرف در سحری بکار می رفت.کولیچه در ماه مبارک رمضان بسیار پخته می شد مصرف روغن آنهم زیاد بود.
بعضی از مردم در سحری این نوع نان را غالبا با دوغ ماست مصرف می کردند
کولیره چه وره:
نوعی دیگر از کولیره که فرمی گرد داشت ، کولیره چه وره (چرب شده ) نام داشت کسانی که نذری داشتند به ویژه در روز های چهارشنبه که بر مزار شخصی برای دعا و طلب مغفرت یا بعداظهرهای پنجشنبه بعد از نماز عصر بر سر مزار عزیزان تازه از دست رفته یا بزرگان فامیل حاضر می شدند، یا در بیست و هفتم رمضان ،آنرا پخته و بین مردم یا در مسجد توزیع می کردند به این امید که دعاها و آرزوهایشان مورد قبول درگاه الهی قرار گیرد.
یادآوری دوم : شخص به قبر فرد خوش نام و مهمی اتلاق می گردید مردم دهه های گذشته بر این باور بودند که برای مداوا وتسلی روح فرد مریض چنانکه بر مزار شخص خاصی حاضر و طلب برآوردن نیازهایشان بنمایند فرد مریض در شرایط بهتری قرار خواهد گرفت. تا سال 1340 که تعدادپزشکان به یکی دونفر آنهم در شهر می رسید ،مردم مریضان خود را به اینگونه امکان می بردند و با پخش کولیره چه وره و راز و نیاز با خدای یکتا برای ایشان و همه مریضان طلب سلامتی و عافیت می کردند. بخشی از این باورها ناشی از فقر فرهنگی کمبودهای ناشی از پزشک و اماکن بهداشتی و درمانی بود. لذا مردم ناچار بودند برای ترمیم نیازها و خواسته هایشان دست به دامان قبرستانها گردند. هرچند این مراسم از اوایل دهه 50 شدیدا کاهش و در غالب نقاط بر چیده شده است.
کلانه :
کلانه عبارت بود از خمیر نان لواش، روی یکطرف آن مقداری پیازچه ساطور شده ( گه لا پیواز) می ریختند سپس لایه بعدی را روی طرف پیازدار تا می کردند آنگاه آن را روی ساج گرم قرار می دادند بعد از پختن در کره آب شده زیر و رو می کردند تا کاملاً چرب گردد .
کلانه از غذاهای نسبتاً دلچسب و لذیذ محلی بود که در تمامی کردستان از طرفداران فراوانی در فصل بهار برخورداراست گاهی به جای پیازچه خردشده از گیاهان تند و خوشبوی مناطق کوهستانی مانند که نیوال (تره کوهی) و پیچکه(یک نوع سیر کوهی) یا گاهی از سیر داخل مزارع کشاورزی ( قورایه )استفاده می کردند.
کلانه که نیوال و پیچکه خشک تر و تند تر از پیازچه بودند. اما غالبا با این دید که این گیاهان طبیعی و در هوای مطبوع کوهستان تولید شده اند و دارای مواد ارزنده و اثر گذار برای بدن هستند ، با قیمت چند برابر پیازچه خریداری می کردند.
گیاه پیچکه در منطقه بانه کم بود. اما در کوهستانهای دالاهوی استان کرمانشاه بسیار فراوان تر و بنابراین هر ساله در تناژهای بالا توسط مردم چیده و با کامیون یا وانت بار به غالب شهرهای کردنشین سرایز می گردید.
در منطقه اورامان مریوان در فصل بهار که صبحانه یا نهاری در بعضی قهوه خانه های بین راهی صرف می شد مقداری پیچکه دست کاشت را همراه غذا می آوردند( این روش می تواند با کاشت در مناطق پایین دست کمک ارزنده ای به حفظ و بقای گیاهانی چون کنیوال و پیچکه نماید.) .
جا دارد به خاطر بهره برداریهای بی رویه از این نوع گیاهان طبیعی زمینه برای کاشت و برداشت آنها در مناطق پایین دست فراهم گردد. تا این منابع ژنتیکی کشورمان که هم اکنون در معرض تهدید یا انقراض قرار دارند، زمینه برای احیای آنها فراهم گردد.
اگر در فصولی که پیازچه وجود نداشت و کسی میل به کلانه داشت ، پیاز معمولی را با چاقو خرد کرده و به جای پیازچه بین دو لایه نان لواش قرار و کلانه پیاز درست می کردند.
باآغاز فصل بهار و رسیدن پیازچه تهیه کلانه بسیار متداول بود و غالب مهمانیها صرفا با کلانه آغاز و با دوغ ترش پایان می یافت.خوشبختانه در سالهای اخیر در همه شهرهای کردستان ، تهیه کلانه بصورت روزانه رونق بسیار زیادی پیدا کرده است.
شلکینه:
بخشی از خمیر آرد را با آب و تخم مرغ و گاهی کمی روغن مخلوط کرده و خمیر بدست آمده شل تر از خمیر نان بوده ، لذا آنرا با فاشقی روی ساج گرم شده می ریزند تا با توجه به شیب ساج سریع پخش گردد و غالبا به اشکال مختلف در می آید و سریعا می پزد. بعدا آنرا در داخل کره آب شده می غلتاندند و با ریختن مقداری شکرمصرف می کنند. شلکینه را در مراحل نهایی تهیه کلانه ، برای بچه هایی که چندان رغبتی به کلانه نداشتند، تهیه می کردند.
رشته پلویی :
در گذشته رشته پلویی بسیار اندک بود. بنابراین علاقمندان به تهیه رشته پلویی ، آنرا از نانهای برشته شده با چاقوهای تیز با پهنای کم همانند رشته ای که در بازار موجود بود، بصورت دستی فراهم می کردند.
یادآوری سوم : به نظر می رسد ، چنانکه تهیه کنندگان کلانه و شلکینه آنرا با کیفیت بهتر عرضه دارند ، هر دو به یک غذایی ملی و حتی جهانی تبدیل گردند.ولی نیاز به دست هنرمندان صالحی دارد که به توانند بر مبنای نیازهاو خواسته های مشتریان با زیباترین شیوه تولید (مانند انواع فست فودها) و کیفیت عالی و تبلیغات مناسب ابتدا در سطح استان و نهایتا در سایر مناطق کشور رونق دهند. مواد غذایی متنوعی که امروزه در غالب فروشگاههای بزرگ کشور توزیع می گردد. یا همانند نان های معمولی و بعضی از سبزیجان محلی آنرا در ابعاد وسیعی توسعه داده اند. یا فلافل عربها که با نخود سفید و مقداری پیاز و ادویه تهیه می شود در غالب مناطق کشور. همه گیر شده اند. یا امروزه ذرت های کنسرو شده امریکای جنوبی که در غالب شهرهای کشور متداول شده و آنرا با مقداری سس مایونز ، شکر ، فلفل سیاه و روغن مایع گرم کرده و در لیوانهای یک بار مصرف به عابران ارائه می گردد ، رونق داد. در حالیکه لپه در منطقه غرب به دلیل بی توجهی با کاربردهای اندکی روبرو است.
متاسفانه غذاهای لذیز و دلچسب منطقه ما نظیر کلانه و شلکینه که گیاهی و پر انرژی هستند، به دلیل عدم توجه همه ما ، تازه به شیوه ای بازاری و نامناسب در سطح شهرهای کردستان با کیفیتی نامناسب در حال شکل گیری است.
نانواها :
نانواهای محلی در گذشته زنان بودند افراد ثروتمند، برای پختن نان از زنانی که حرفه پختن نان را داشتند ، استفاده می کردند. اما اکثرا زنان خانه دار طبقات فقیر تا متوسط خوداین کار را انجام می دادند. از زمان آماده کردن خمیر تا تهیه نان بیش از 7 ساعت به طول می انجامید. سپس آنرا در مقابل هوا خشک و در صندوق های خاص یا ظروف گلی بزرگ قرار می دادند. اگر نان های ذخیره شده خیلی خشک می شدند گاهی قبل از مصرف نم آبی به آن می پاشیدند و در داخل پارچه ای قرار تا کمی نرم گردد. در کل نانهای محلی از ماندگاری بیشتری برخوردار هستند.
ذخیره کردن آرد:
غالب مردم آرد را بعد از تهیه در بازار، داخل ظروف گلی با نام کندوی آرد(که نوی ئارد) ذخیره می کردند. بعدا حلبی سازها آنها را با حلبی های نفت و روغن و سپس ساختن کندوی آرد با ورق های گالوانیره جایگزین کندوهای گلی شدند.این منابع ذخیره آرد بزرگتر از بشکه های 200 لیتری بودند. در بخش پایینی دارای دریچه ای بودند تا در موقع نیاز آرد را از آنجا خارج نمایند.
یادآوری چهارم: یکی از حرفه های قبلی شغل کوزه گری بود. این شغل غالبا بر عهده زنان بود و در هر محله معمولا افراد خاصی در حیاط منزل یا اتاق ویژه ای، کار ساختن انواع ظروف کوچک تا بزرگ را بر عهده داشتند. اما امروزه تقریبا این حرفه قدیمی منسوخ گردیده است. علت انبار کردن آرد در اینگونه کندوهای گلی یا حلبی شکل محافظت از آردهای ذخیره شده در مقابل حشران موذی به ویژه موش های خانگی بود. زیرا با نگهداری در گونی سریعا مورد هجوم موشها قرار می گرفت.
ذخیره حبوبات :
مهمترین حبوبات مورد مصرف عبارتند از نخود سفید ، لپه نخود (زردو سیاه)، ماش ، عدس، نخود سیاه و زرد :در بین اقلام حبوبات نخود زرد و سیاه بالا ترین میزان تولید را در منطقه بانه دارند.از نخود زرو دسیاه لپه تهیه می گردد.در دهه 40 غالب تولیدات نخود خریداری و به آذر شهر در استان آذربایجان شرقی انتقال و در آنجا به لپه تبدیل می گردید و به لپه آذرشهر معروف گردید. بعدها در دهه 50 چند کارگاه در بانه مشغول بکار گردید و غالب تولیدات نخود به لپه تبدیل و به سایر نقاط ارسال می گردید. اما همچنان مردم با نام لپه آذرشهری آنرا می شناسند.مهمترین موارد مصرف لپه در تهیه انواع آش ها ، دلمه و خورشت بود. متاسفانه استفاده از لپه به دلیل فراهم نشدن کاربردهای درست جایگاه درستی را بین حبوبات ایفاد نکرده است. ولی ذرت مکزیکی به دلیل توجه فراوان و فراهم آوری مطلوب، آنرا به غالب نقاط دنیا ارسال می نمایند.
نخود سفید در منطقه بانه به دلیل بافت نامناسب خاک کشت نمی شد. بنابراین غالبا از عراق یا کرمانشاه وارد می گردید.عدس هم به مقدار کم تولید و مابقی وارد می گردید. اما ماش از سایر نقاط وارد می گردید.
مشکلات ناشی از نگهداری مواد غذایی :
شیوه نگهداری مواد اولیه در خانه های تمام گلی با ضریب نفوذ زیاد، جانوران موذی همراه بود بنابراین همواره مشکل جانوران موذی و به ویژه موش دغدغه اصلی مردم بود زیرا بخشی از مواد غذایی ذخیره شده طعمه موشها می گردید.
تله موش:
عوارض ناشی از اینگونه موارد منجر به جمع شدن موش و حشرات موذی در خانه ها می گردید.بنابراین خرید و فروش تله های موش (نوع چوبی و فلزی آن ) و مواد کشنده موشها(مه رگه مووش) و مواد بهداشتی بر ضد حشرات، همواره یکی از دغدغه های مردم چه در شهرها و چه در روستاها بود.
ادامه دارد ...
بازنشسته مرکز تحقیقات جنگلها و مراتع استان کردستان است.محمد فتاحی 9 جلد کتاب را در زمینه جنگلهای زاگرس در کارنامه خود دارد.محمد فتاحی لیسانس و فوق لیسانس خود را از دانشگاه تهران در رشته مهندسی جنگلداری در سالهای 1355 و 1359 اخذ نموده است.
لیست پست های محمد فتاحی