مامه ره حه که لی خان
در مسیر سقز بانه، پس از عبور از روستای زیبای"کیله شین" وراه پرپیچ وخم "گردنه خان" به تونلی می رسید که تابلوی آن نام "مامه ره حه" را در خود جای داده است .
مامه ره حه کیست؟ وچرا تونل احداث شده به نام اوست ؟
مامه ره حه همان "مام رحیم" یا "عمو رحیم" است که مثل بسیاری از اسامی در لهجه محاوره ای زبان کردی خلاصه شده آن رایج است .
در دامنه گردنه خان (در مسیر سقز بانه دست چپ تونل ) روستایی واقع است به نام روستای سونج که در سال 1256 شمسی در خانواده ای زحمتکش از پدرو مادری به نام های "احمد" و "همین " کودکی به دنیا آمد که او را رحیم نام نهادند.
کودک بزرگ شد وقدم به دنیای جوانی گذاشت، او از بدنی سالم وبازوانی قوی ونیرومند و روحی مهربان و شخصیتی سر شار از خدمت به همنوع وعزمی راسخ همچون رشته کوه "وزنه" و"گردنه خان" برخوردار بود.
در فصل سرما برف و بوران در ارتفاعات "کلی خان" بانه بیداد میکند و کوههای "بابوس" ، "قلقله"، "وزنه" و "گردنه خان" در زیر چندی ن متر برف وتحمل باد های شدید به زحمت خود را به بهار می رساند تا پس از چندین ماه سوز وسرما و ذوب شدن برفهایش این بار بوی معطر گلهای بهاری وصدای دلنشین آب هایش را به مسافرانش تقدیم دارد و آنان را چند لحظه ای در دل خود جای دهد وآرزویی در دوباره آمدن وماندن در آن کوهساران را در دلشان زنده نگه دارد.
وشاید این طبیعت، الهام بخش جوان برومند ما، رحیم است.
رحیم پس از ازدواج دارای دو پسر به نامهای "صالح" و "قادر" و دو دختر شد. دخترانش در سنین کودکی فوت نمودند ( فاطمه صالح زاده – افسانه های روستایی وفولکلوری منطقه سقز –صاحبی عرفان – جلد دو صفحه 10 ) و پسران او از سوی مردم به نا م (( گردنه ای )) نامیده شده و مشهور شدند.
در آن زمان راه های پرپیچ وخم ومرتفع و پربرف کوه های بلند گردنه خان آن چنان مسدود می شد که کمتر کسی توان عبور از آن را داشت وگاهی کاروانها را هم که چندین نفر بودند دچار سر درگمی ومشقت می ساخت. بارها اتفاق می افتاد که بیمارانی که به جراحی فوری نیاز داشتند از بانه به سقز وشهر های دیگر اعزام میشدند و راهنما ونجات دهنده از برف وکولاک در گردنه مامه ره حه و پسرانش بودندکه در کمال فروتنی و اخلاص در خدمت، به یاری مردم می شتافتند .
در یکی از روزهای سرد وبرفی در حالیکه کولاک وبرف شدید همه چاله ها را پوشانده بود عده ای از مسافران که برای معالجه دو بیمار همراهشان عازم سقز بودند در میان برف وکولاک به دام افتاده وراه راگم می کنند. تلاش افراد بی نتیجه می ماند و از شدت سرما به خود می پیچند .طوفان راه دید آنها راگرفته است؛ نه راه باز گشت دارند ونه توان جلو رفتن و نیروی بدنیشان کم کم تحلیل می رود در چنان مهلکه ای یکی از مسافران به یاد مامه ره حه می افتد و همه با صدای بلند شیر مرد کوهستان را فریاد می زنند مامه ره حه کجایی؟ به دادمان برس .
ذکر نام مامه ره حه نیروی تازه ای به افراد می بخشد وهمه با امیدواری اطراف را نگاه می کنند تا بلکه در دل باد وطوفان هیکل مردانه مامه ره حه ظاهر شود و با دستان نیرومندش آنها را از مرگ برهاند ، در چنین حال وهوایی یکی از آنان فریاد می زند :آمد، پهلوان آمد ، پهلوان با صدای گرم خود جرقه امید را در دل راه گم کرده ها روشن ساخته و با دستان نیرومندش دو بیمار را در برگرفته و نجاتشان می دهد.
و در همه ایام زمستان و فصل برف وسرما این دلاور مرد نجات دهنده و یاری دهنده مسافران گردنه بوده است.
روش کار او این چنین بوده است که ، هیچ وقت احساس سرما نکرده وهمیشه سینه اش باز و بلورهای یخ از سینه اش اویزان بوده ، مسیرش را با فرو کردن چند تکه سر شاخه از درخت بلوط علامت گذاری کرده تا گرفتار بیراهه و پرتگاه های خطرناک گردنه نشود. ، همیشه با خود نان وآذوقه جهت کمک به مسافران به همراه داشته و مابین روستای کیله شین وسبد لو در رفت وآمد بوده است و تا جایی که مسافران احتیاج داشته اند بدون هیچ چشم داشتی کمک می کرده وهمراه بوده است .
می گویند یکبار (همان منبع ) مردی با قاطرش در برف گرفتار می شود و پس از ساعتها مامه ره حه به دادش می رسد و او را نجات می دهد لیکن قاطر در اثر سرما یخ زده و می میرد. مامه ره حه قاطر را برشانه های پهن خود گذاشته و به همراه مرد راهی پایین دست گردنه می شود . در رسیدن به روستای سونج مردم از او می پرسند ،مسافر را که زنده است ونجات دادید بسیار کار خوبی است اما قاطر را چرا پایین آورده وبا این زحمت بردوش کشیدید ؟ پاسخ می دهد اولا وظیفه وجدانی خودم می دانم که هر موجود راه گم کرده ای را راهنما باشم و در ثانی ،فکر کردم چرا سگهای ده (سونج ) را از خوردن گوشت قاطر محروم سازم .
و از این داستانها در باره این شیر مرد کرد بسیار است .
بالاخره در روز هفتم فروردین سال 1338 در سن 82 سالگی پس از سالها تلاش خستگی ناپذیر در یاری دادن به مردم دار فانی را وداع گفته و تن خود را به خاک ونام وآوازه جوانمردی خود را به مردم می سپارد که هنوز هم مردم در ضرب المثل هایشان (( مامه ره حه )) را به عنوان نماد شرافت وشجاعت و غیرت نام برده و برروان پاکش درود می فرستند. یادش گرامی باد.
پسران ونوادگان او اکنون در روستای "بنه خوی" سکونت دارند .
کارمند آموزش و پرورش، و علاقمند به فرهنگ و هنر کردی است.مطالب بیشتری را در مورد فرهنگ کرد و کردستان از اسماعیل موسوی خواهیم دید.
لیست پست های اسماعیل موسوی