یکی از بهترین کتابهایی که خوانده ام جامعه شناسی خودمانی اثر حسن نراقی بوده است کتاب به یک زبان خودمانی در زمینه روانشناسی اجتماعی نوشته شده است در حقیقت پس از خواندن آن به این نتیجه می رسی که تک تک بند های این کتاب لحظه لحظه زندگی تو است.همه مردم عیبهایی دارند که ممکن است خود متوجه این عیب ها نشود اما وقتی که به فرد گفته شد که فلان رفتار تو اینگونه است ممکن است در درون خود از خود متنفر شود که چرا رفتارش بر خلاف آنچه به آن اعتقاد دارد است. بعد از خواندن این کتاب دقیقا این حس به شما دست خواهد داد که صفتها و رفتار هایی دارید که به صورت تئوری اگر آن را در کس دیگری ببینید بدتان می آید و ممکن است رابطه خود را با او قطع کنید غافل از اینکه هر روز از زندگیتان این رفتار را بارها و بار ها تکرار می کنید.
یکی از مطالبی که در این کتاب به آن به عنوان خلق و خوی ایرانی پرداخته شده است رانندگی است. راننده ایرانی همیشه رانندگی دیگران را به تمسخر می گیرد و پایمال کردن حقوق دیگران را لازمه داشتن دست و فرمان خوب می داند.گناهی هم ندارد زیرا از کودکی به او تلقین شده است که زندگی یک مسابقه انفرادی است و در کوچکترین مسئله ای هم باید ببرد و باخت قابل قبول نیست حتی گاهی برد را هم برای او به درستی تفسیر نکرده اند.
در کودکستان های ایران یک بازی انجام می شود که نام آن را فراموش کرده ام اما شیوه بازی به این گونه است که 10 کودک به دور 9 صندلی می دوند و با سوت مربی باید بر روی یک صندلی بنشینند و کسی که بدون صندلی می ماند باخته است و در دور بعد 9 نفر بر سر 8 صندلی رقابت می کنند و بازی بدین گونه ادامه می یابد.در جایی خواندم که در ژاپن همین بازی به شیوه ای دیگر برگزار می شود. مربی مهد، کودکان را به تیمهایی تقسیم می کند و یک تیم به دور صندلی ها می دود با شنیدن صدای سوت همه باید بر روی صندلی ها بنشینند و در صورتی که از تیمی یک نفر بدون صندلی بماند آن تیم باخته است لذا کودکان خود را بر روی صندلی ها جمع می کنند تا هم تیمیهایشان هم بتوانند بر روی صندلی بنشینند و 10 نفر بر روی 9 صندلی جا بشود.همین بازی ساده به کودک می فهماند که مهم نیست تو چقدر چابک هستی اصل برنده شدن تیم است نه فرد.من ایرانی بازی زندگی را رقابتی انفرادی و هر فعالیتی را یک مسابقه می دانم به همین دلیل در جاهایی هم که نیاز به سرعت و پایمال کردن حقوق دیگران نیست اما چون به این کار شرطی شده ام این کار را انجام خواهم داد.
داستان کشته های تصادفات ایران دیگر تکراری شده است.آمار و ارقام هم دردی را درمان نکرده است.طبق گفته مسئولان در طول هشت سال جنگ ایران و عراق تعداد کشته های ایران 218 هزار نفر بوده است اما در فاصله زمانی سال 81 تا 89 ( هشت سال) حدود 253 هزار نفر در سوانح رانندگی در ایران جان خود را از دست داده اند.برای لمس این مورد لازم نیست زیاد تیز بین باشیم فقط کافی است تا نیم ساعت در اورژانس بیمارستان شهر خود معطل شویم تا کسانی را با دست و پای شکسته و یا فوت شده مشاهده کنیم. طبق اعلام رسمی پلیس در سال 89، در هر 24 دقیقه یک ایرانی بر اثر سانحه رانندگی جان خود را از دست می دهد توجه کنید هر 24 دقیقه.
مدتی است که به توپولف های روسی گیر داده ایم و سوار شدن توپولف را قرعه مرگ حتمی می دانیم در حالی که کل کشته شدگان سوانح هواپیمائی در ده سال گذشته 986 نفر بوده است که این رقم کمتر از تعداد کشته شدگان سوانح جاده ای در تعطیلات نوروز در یک سال است. فاجعه بسیار شدیدتر از این حرفهاست که بشود با آمار و ارقام آن را وصف کرد.
ما ایرانی ها با خود درگیر یک جنگیم جنگی خونین. متاسفانه این جنگ برنده ای ندارد و تا فرهنگ رانندگی در ایران اصلاح نشود به پایان این جنگ امیدی نیست.اگر چه اولین دلایلی که مسئولان برای سوانح جاده عنوان می کنند استاندارد نبودن جاده ها و کیفیت پائین خودرو های داخلی و عدم استفاده خودرو سازان از تکنولوژی های ایمنی و کنترلی همانند کیسه هوا و ترمز ABS و ... است اما آیا من و توی ایرانی نمی توانیم طوری رانندگی کنیم که به این موارد اصلا نیازی نباشد.یا عده ای دیگر افزایش تعداد ماشین ها را دلیل تصادفات می دانند اما بهتر است بدانیم که در کشور آمریکا به ازای هر 1.1 نفر یک ماشین وجود دارد و در اروپا به ازای هر 1.5 نفر یک ماشین وجود دارد در کشور ما به ازای هر 12 نفر یک ماشین وجود دارد.به هیچ وجه نمی خواهم تا عوامل ذکر شده بالا را نفی کنم و یا سازندگان خودرو های داخلی را تطهیر کنم برعکس به نظر من در صورتی که یک سازمان حمایت از حقوق مصرف کننده در ایران وجود داشت هیچ خودرو سازی نمی توانست خودروی درجه چندم از نظر معیار های جهانی را به قیمت چند برابر خودروی درجه اول به مشتری ایرانی قالب کند و امیدوارم زمانی اینگونه افراد در دادگاهی عادل محاکمه شوند اما معتقدم که ما به فرهنگ سازی بسیار بیشتر از کیسه هوا و ترمز ABS نیاز مندیم.
ایمیلی از یکی از دوستانم در راستای فرهنگ سازی برای رانندگی دریافت کردم که آن را بدون کم و کاست در اختیارتان قرار می دهم خواهشمندم این مطلب را به دوستانتان پیشنهاد دهید تا بخوانند فراموش نکنیم که جامعه از من و شما ساخته شده است و هر نکته ای که ما یاد بگیریم و به کار ببندیم قدمی در کاهش مرگ و میر ناشی از تصادفات است و این چیز کمی نیست.
متن کامل Email:
شوخی نیست که یک ملت هر ساله حدود سیصد هزار نفر از افراد خود را کشته یا مجروح کند چون دارد به سر کار، مهمانی، خرید و یا مسافرت میرود. تنها در دوران پس از انقلاب، لااقل 700 هزار قبر برای کشتههای رانندگی حفر شده و دست کم 15 میلیون نفر مجروح شدهاند که تعدادی از آنان باید باقی عمر را بر روی تخت و یا ویلچر بگذرانند...
همه قشرها از وزیر، وکیل و استاد دانشگاه گرفته تا ورزشکار، بازیگر، کارمند و کارگر هر از چندگاهی به سوگ یکی از همکاران خود مینشینند. مثل بسیاری از ما، شاید این از دست رفتگان مانند مرحوم کریمی رادوزیر دادگستری، مرحوم آیدین نیکخواه بهرامی و مرحومه خانم گلدره گمان نمیکردند جان خود را در یک تصادف ناگهانی از دست بدهند.
به راستی ما را چه شده است که یکی از بی فرهنگ ترین مردم دنیا در رانندگی از آب درآمده ایم به طوری که در کنار معرفی جاذبههای گردشگری در ایران، «هشدار جدی نسبت به رانندگی خطرناک ایرانیان» یکی از بخشهای جدایی ناپذیر کتابچههای راهنمای جهانگردان است؟ مگر ما چگونه رانندگی میکنیم که فیلم رانندگی و نیز نحوه عبور عابران در ایران، تبدیل به یکی از انواع کلیپهای پربیننده و خندهدار در اینترنت با صدها هزار بیننده شده و آبروی «ایرانی» را به حراج گذاشتهایم؟ هر چه هست ما اصلاح ناشدنی نیستیم و الاّ ایستادن خودروها در پشت خط عابر پیاده و نیز بستن کمربند ایمنی، امروز در میان ما فراگیر نشده بود...
به نظر میرسد یک عامل اساسی که چنین ما را گرفتار کرده، این است که در ایران اساسا از ابتدا کلمه «رانندگی»، غلط معنا شده است...
رانندگی در دنیا یک امر «جمعی» است ولی در ایران یک امر «فردی» تلقی میشود. رانندگی در ایران یعنی «می خواهم خودم را با خودرو به مقصدم برسانم». پس رانندگان دیگر، «رقیب» من هستند و من نباید از رقبا عقب بمانم...هر فضای خالی که پیدا شد باید زودتر از دیگران آن را پر کنم.
چنین است که رانندگی ایرانی یعنی «چپاندن خودرو یا موتور در اولین فضایی که خالی میشود»؛ یعنی «رفتن از هر مسیر ممکن نه از مسیر تعیین شده»؛ حاصل این نوع رانندگی چنین تصویری است:
گر چه اتومبیل سالهاست وارد ایران شده، اما تعریف رانندگی، چه رسد به فرهنگ آن، هنوز وارد کشورمان نشده است.
«رانندگی صحیح» نوعی مشارکت در یک امر جمعی است. این «جریان عبور و مرور» است که راننده را به مقصد میرساند نه به اصطلاح «زرنگی» او. «رانندگی صحیح» که نوعی مشارکت در یک امر جمعی است به معنای «هدایت خودرو خود در جای صحیح در بین خودروهای دیگر» است. بنابراین، اینکه خودرو فرد در بین دو خودرو جلویی جا میشود یا نه، تأثیری در نحوه رانندگی صحیح ندارد...
وقتی در جامعهای این نگرش به رانندگی حاکم باشد، یعنی هر کس قبل از آنکه به رسیدن به مقصدش فکر کند به دنبال مشارکت در حرکت جمعی خودروها باشد، این نظم در عمل چنین خود را نشان میدهد:
با این روش:
1. سرعت حرکت خودروها چند برابر میشود.
2. احتمال تصادم اتومبیلها به شدت کاهش مییابد.
3. در صورت تصادف، با توجه به مسیر خالی در دو طرف، خودروهای پلیس و آمبولانس به سرعت به محل رسیده راه را باز میکنند.
4. در صورت پنچر شدن یا خرابی یک ماشین، به دلیل وجود فضای کافی راه بندان پدید نمیآید.
5. از همه مهمتر، رانندگان با اعصاب راحت رانندگی میکنند. دیگر لازم نیست که آنان در هر لحظه چهار طرف را مراقبت کنند تا مبادا سپر یا آینه اتومبیل کناری به اتومبیلشان برخورد کند یا از عقب کسی به آنها بزند...
همچنین کسی که میخواهد در بزرگراه به راست بپیچد از صدها متر جلوتر در مسیر تعیین شده قرار میگیرد و خالی بودن باند کناری، او را به قانون شکنی نمیکشاند. (البته اعمال شدید قانون نقش خود را دارد که محل بحث در اینجا نیست):
ترافیک در همه شهرهای بزرگ دنیا وجود دارد. وقتی بناست چند صد هزار یا چند میلیون نفر در ساعت معینی به سر کار بروند خود به خود ازدحام پدید میآید. اما تفاوت ترافیک شهرهای بزرگ دنیا با ترافیک تهران این است که در کلانشهرها ترافیک باعث «تأخیر» است اما در شهری مثل تهران چون رانندگی یک امر فردی است نه جمعی، ترافیک فقط موجب تأخیر نیست، موجب «کلافگی» و «خرد شدن اعصاب» هم هست...
اما پرسش مهم این است که برای اصلاح وضع موجود عملا از کجا باید آغاز کرد؟
برای روشن شدن مطلب باید توجه کرد که رانندگی ایرانی، اصطلاحات خاصی هم به دنبال آورده است که در کتابهای آموزش رانندگی هیچ کشوری اصلا «وجود ندارد»؛ اصطلاحاتی مانند «راه گرفتن » و یا «رد کردن». «راه گرفتن» یعنی جلوی دیگری را بگیر تا خودت بتوانی بروی. به دلیل نبود پارهای مقررات در ایران (مثلا قانون حق تقدم هنگام گردش به چپ) مجبوریم تا میتوانیم وسیله نقلیه خود را جلوتر و جلوتر ببریم تا خودرو مقابل چارهای جز راه دادن به ما نداشته باشد.
همچنین «رد کردن» را وقتی به کار میبریم که خودرو خود را از فاصله بسیار نزدیک از کنار اتومبیلهای دیگر یا پای یک عابر عبور میدهیم. پس در هر دو اصطلاح «راه گرفتن» و «رد کردن» که مختص به رانندگی ماست، معنای «نزدیک شدن شدید به خودروها یا عابران» نهفته است.
حال چرا بدون «راه گرفتن» و «رد کردن» نمیتوان در ایران رانندگی کرد؟ نکته اصلی اینجاست: اساسا «رعایت فاصله» که عنصری بسیار اساسی در رانندگی است در کشور ما هیچ جایگاه و تعریف مشخصی ندارد. اگر راننده سپرش را از یک میلیمتری زانوی عابر رد کند، تخلفی مرتکب نشده؛ اگر پشت چراغ قرمز اتومبیلها پنج سانتیمتر از هم فاصله داشته باشند قانون رعایت شده؛ وقتی یک موتورسیکلت با فاصله 30 سانتیمتر در پشت سر یک خودرو حرکت میکند خلاف قانون مرتکب نشده و عملا تخلف محسوب نمیشود. باید حتما به اصطلاح «بخورد و صدا بدهد» تا اتفاقی افتاده باشد.
البته طبق قانون رانندگان موظفند «فاصله ایمن» را رعایت کنند، ولی این از همان کلی گوییهایی است که مصادیقش نه تعریف شده و نه به مردم آموزش داده شده است و نه رعایت نکردن آن به چشم کسی میآید، زیرا همه عادت کرده ایم چفت در چفت یکدیگر حرکت کنیم...
برای اینکه ببینیم جزئیات رعایت فاصله چگونه در دیگر کشورها یک به یک به رانندگان آموزش داده شده و چگونه اعمال قانون میشود مناسب است نمونههایی در اینجا آورده شود.
وقتی سرویس مدرسه برای پیاده و سوار کردن دانش آموزان توقف میکند خودروهای پشت سر موظف به رعایت فاصله 20 متری هستند (عکس زیر از آیین نامه رانندگی یک کشور خارجی است). تخطی از این قانون حتی برای اولین بار، علاوه بر 400 دلار جریمه، تعلیق گواهینامه برای شش ماه را در پی دارد.
هنگام گردش به راست حق با عابر است و راننده باید حدود دو متر از خط عابر فاصله بگیرد. به خاطر اعمال قاطعانه این قانون است که این عابر (عکس زیر) چنین آسوده عرض خیابان را طی میکند. او به روبهرو نگاه میکند نه به خودرو، زیرا میداند سپر اتومبیل از دو متری به او نزدیکتر نخواهد شد:
حال تا اندازهای معلوم میشود که چرا در کشور ما این مقدار تصادف رخ میدهد و چرا بیشترین کشتهها در میان عابران پیاده در ایران یا «سالمند» هستند و یا «کودک»؛ تا کسی حرکات شبه آکروباتیک بلد نباشد نمیتواند خود را از اتومبیلها و موتورسیکلتهایی که چفت در چفت یکدیگر و با فاصله سانتیمتری و گاهی میلیمتری از کنار عابران میگذرند نجات دهد.
بنابر آنچه گفته شد، نقطه شروع اصلاح رانندگی در ایران، آموزش فاصله گرفتن از یکدیگر است؛ چه فاصله خودرو از خودرو که با حرکت بین خطوط حاصل میشود و چه فاصله گرفتن عابر و خودرو از یکدیگر، و چه فاصله گرفتن از خودروهای امداد...
نکات در مورد کاستیهای رانندگی در ایران بسیار است. از جمله:
▪ در کشوری که بالاترین کشته را در تصادفات میدهد یک کارخانه خودروسازی اجازه مییابد که پرفروشترین و در عین حال آسیب پذیرترین خودرو کشور را بدون کیسه هوا وABS و لوازم ایمنی دیگر روانه بازار کند. این نشان میدهد که رانندگی و کشته هایش هنوز برای برخی سیاستگذاران تبدیل به یک دغدغه اساسی نشده است.
▪ نباید برخی عجولانه نحوه عجیب رانندگی در ایران را با اموری از قبیل چند برابرظرفیت بودن تعداد خودروها یا تنگ بودن برخی معابر توجیه کنند. البته به دنبال حل این مشکلات هم باید بود اما اینها تنها میتوانند دلیل «ترافیک» باشند، نه دلیلی برای رانندگی بیقانون رانندگان یا عبور بیقانونتر عابران. از این روست که نحوه رانندگی، در شهرهای کوچک هم یک معضل است.
▪ از تابلوهای ورود ممنوع و یکطرفه که بگذریم تابلوها نقشی در رانندگی شهری ندارند.
تابلوی «ایست» در ایران کاملا بی معناست و این نقش به سرعت گیرها واگذار شده است در حالی که با توجه به شرایط محیطی هر کوچه و نیز خیابان، تابلوهای حداکثر سرعت باید لااقل در ابتدای آنها نصب شود... ما با تکیه بر ذکر حداکثر سرعت شهری در آیین نامه، همه کوچهها و خیابانها را به امان خدا رها کرده ایم و هر کس زورش رسیده یک سرعت گیر سیخی یا میخی و غیر آن با ارتفاع دلبخواهی در کوچه خودش قرار داده است...
▪ از چند انیمیشن که بگذریم رسانه ملی آموزش مصداقی رانندگی را مورد توجه قرار نداده است. کاش برنامههایی مانند «سفر به خیر» که غالبا به کلی گویی میگذرند طریق صحیح و نیز خطاهای رایج رانندگی را قدم به قدم به مردم یادآور میشدند. گاهی چند آموزش تصویری (مانند مورد زیر) میتواند از دهها توصیه گفتاری در بهبود اوضاع مؤثرتر واقع شود:
با وضعی که در آن به سر میبریم، آموزش رانندگی آنقدر اهمیت دارد که اگر رسانه ملی هر روز برنامههای شش شبکه تلویزیون را همزمان قطع کرده و چند ثانیهای به این آموزشها اختصاص دهد کاری عادی انجام داده است.
▪ تصور بسیاری از ما از تصادف شدید، دو ماشین له شده است و بس. شاید اگر با هشدار قبلی تصویر بانوی بارداری که با صورت خون آلود در میان آهن پارهها گرفتار شده و فریاد میزند و یا تصویر کودکی که با کیف مدرسه به گوشهای ازخیابان پرتاب شده نمایش داده شود، کمی از بلای «تعجیل برای هیچ» که در رانندگی و غیر رانندگی مانند بختک به جان ما ایرانیان افتاده، رهایی یابیم...
پس نوشت:
1- سایت آموزش فرهنگ رانندگی در راستای ارتقای فرهنگ رانندگی فعالیت می کند و دارای مطالب مفیدی در این زمینه است.
2- توسط یکی از دوستان در بخش کامنت های این مطلب مطلع شدیم که کتاب فرهنگ رانندگی منتشر شده است برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد ناشر و فروشگاههایی که کتاب را عرضه کرده اند به این آدرس مراجعه فرمائید.
مهدی موسوی یکی از مدیران بانه پدیا است.قبلا در مورد تکنولوژی در سایتهای مختلفی می نوشت اما اکنون بیشتر به برنامه نویسی و طراحی نرم افزار مشغول است.از سال 90 در شرکت ژیار سافت به کار مشغول است.
لیست پست های مهدی موسوی
ثانیه های انتظار پشت چراغ قرمز را تاب بیاور
شاید که دارند آرزوی کودکی دست فروش را
برای یک دقیقه کاسبی بیشتر برآورده می کنند
اما خودتون نگاه کنيد تو عکس هايی که گذاشتيد از ترافيک خارجی ها ! اتوبان ها چند باند و چند لاين دارند!اما در ايران و عکسی که از تهران گذاشتيد فقط 2 باند که هر کدام 3 لاين دارند،با کلی چاله و چوله!
به عنوان مثال يه جا رو درست کردن!اونم تونل توحيد تهران بود که واقعاً ترافيک اتوبان چمران رو روان کرده بود،اما بعد از 3 ماه اومدن و لاين سرعت رو گرفتن برای به اصطلاح خطوط اتوبوس رانی!يعنی الان فقط 2 لاين از اتوبان باقی مانده و ترافيک بسيار شديد شده! حالا هم گفتن که 1 لاين به اتوبان اضافه ميکنند که ترافيک ماشين ها حل شود!!اما بهتر نبود که فعلاً اتوبوس ها از اتوبان با 3 لاین پهن استفاده ميکردن و اون يکی لاين که وعده ساخت دادند،ميگذاشتند برای اتوبوس رانی؟!!
طرح تونل که با توجه به گفته های فعلی تا به امروز حدود 1000 ميليارد تومان خرج داشت برای شهرداری تهران،با اين طرح مطالعه نشده که دولت از آن پشتيبانی کرد،خراب شد!
خوب وقتی مردم بعد از تحمل آن همه مشکلات در هنگام ساخت اين تونل،به اميد اينکه ترافيک منطقه روان ميشود،از اون منطقه گذر ميکنند و با آن ترافيک رو به رو ميشوند،نا خود آگاه روی اعصاب تأثير ميگذارد و باعث رانندگی غلط آنها ميشود!
اين بی انصافی است که فقط رانندگان را باعث اين مشکلات بدانيم!
البته من تمام روی صحبتم در شهر تهران هست!
جايی که تمام اتوبان هايش به خاطر وجود گلوگاه ها،به پارکينگ تبديل شده!جايی که 3.900.000 ماشين در آن وجود دارد! جالب اينجاست که در طرح تفصيلی تهران حدود 5.000.000 نفر جمعيت براي زندگی در نظر گرفته شده بوده!! اما حالا تقريباً اين تعداد ماشين در آن وجود دارد!!
جايی که مساحتش 730 کيلومتر مربع است،3.900.000 ماشين وجود دارد،در صورتی که در تگزاس آمريکا (که شما مثال زديد امريکا) با مساحت 696200 کيلومتر مربع،حدود 10.000.000 ماشين در آن وجود دارد! يعنی با توجه به نسبت مساحت و تعداد ماشين در تهران،بايد در تگزاس حدود 674.155.127 ماشين وجود داشته باشد!بله!!ششصد و هفتد و چهار ميليون ماشين بايد در آنجا باشد تا تراکم ماشين بشود اندازه تهران!!
يا اگر بر عکس اين نسبت ها رو انجام بديم با توجه به مساحت تهران بايد 148334 ماشين در آن وجود داشته باشد!( اين تعداد ماشين در تهران چقدر باعث شادی ميشد)
من تهران رو ميگم چون بيشتر اين تلفات و کشته ها مربوط به اين استان و اطراف آن است!کاملاً هم طبيعی با اين تراکم ماشين و جمعيت!
خوب راندن را از خودمان شروع کنیم.
باسلام. سایت آموزش فرهنگ رانندگی با هدف کاهش آمار تصادفات نوشته می شود. چنانچه مفید است آنرا معرفی فرمائید تا افراد بیشتری آنرا مطالعه نمایند.این سایت هیچگونه مبلغ تبلیغ تجاری را ندارد و صرفا جنبه آموزش دارد. موفقتر باشید
www.فرهنگ-رانندگی.com
آه!ازین قوم بی حمیت و بی دین/کرد ری و ترک خمسه و لر قزوین
عاجز و مسکین هر چه دشمن و بدخواه/دشمن و بدخواه هر چه عاجز و مسکین
دشمن از ایشان به عیش و شادی و عشرت/دوست از ایشان به آه و ناله ونفرین
یکی این که آمار مرگ فقط مربوط به مرگ های در صحنه حادثه است و شامل مرگ های بین راه و یا در بیمارستان نمی شود.
اگر به ساری سری بزنید تابلو های نصب شده "عبور ممنوع" را در منطقه ای که خیابان های فرعی خیابان 15 خرداد را می بینید که کاملا غلط نصب شده اند. معلوم نیست مردم از کجا می فهمند باید چگونه رانندگی کنند. مشکل دیگری که مرا بسیار رنج می دهد رفتار رانندگان مذکر با راننده های خانم است. به طور طبیعی تصورشان این است که خانم ها خوب رانندگی نمی کنند و ترسو هستند. به فکرشان نمی رسد که خیلی از خانم ها به دلیل استفاده از هوششان و قدرت پیش بینی از خیلی از حوادث جلوگیری می کنند.
من فکر میکنم شعار خوبی است اگر روی تابلو بنویسند" با مغزتان رانندگی کنید نه با ....." . عادتی که اخیرا زیاد شده بی تربیتی آقایان است که به راحتی به خانم ها توهین می کنند. این ها مسلما جرات نمی کنند به رانندگان مرد توهین کنند چون فرد پیاده شده حسابش را می رسد اما خانم ها فکر ابروی خود را می کنند و خشم خود را می خورند. اما اعصاب خرد و خراب بالاخره صدمه اش را به مردم میزند. آن ها گور دسته جمعه می کنند که خود و خانواده شان را هم به درون خود خواهد کشید.
اگر ساری آمدید مدتی کنار میدان امام بایستید و ببینید چند نفر از وسط میدان عبور می کنند. جالب این است که در باغچه وسط میدان نیمکت گذاشته اند. خوب نیمکت برای نشستن است دیگر ! عابر پیاده از هوا یا زیر زمین که نمی تواند به نیمکت برسد و از گل ها لذت ببرد خوب باید از وسط میدان رد شود آنهم جلوی چشم تعداد زیادی افسر پلیس و یک پاسگاه!
انحراف به چپ و انسداد راه ماشین هایی که از روبرو می آیند که کاری عادی است و اگر اعتراض کنی فحش می خوری . از رانندگانی که تمام وقت یا تازه ماده مخدر استفاده کرده اند (نعشه)یا نیاز مفرط بی تابشان کرده(خمار) چه توقعی دارید؟
من فکر می کنم تعداد جان هایی که در اثر رانندگی ما از بین میرود بسیار بیشتر از آن است که ظاهرا با خون ریزی و له شدن میمیرند . خیلی ها سکته می کنند یا از غصه دق می کنند و کسی متوجه نمی شود.
ملت ما نیاز به بمب و جنگ ندارد خودمان همدیگر را نابود می کنیم!
نكته ديگري كه هميشه ذهن مرا مشغول كرده عدم رعايت قانون توسط خود پليس است!!! بارها در برنامه كنترل نا محسوس ديده ايم براي ثبت تخلف يك خاطي و باصطلاح مچ گيري ، خود پليس عيناً همان خلاف ها را مرتكب شده ! آيا خط ممتد فقط براي رانندگان عاديست؟ آيا اگر پليس در منطقه مسكوني بيش از 100 كيلومتر در ساعت سرعت برود مشكلي ندار؟
نكته بعدي آموزش است .بسياري از ايرانيان فرزندان خود را قبل يا بعد از اخذ گواهينامه براي اينكه دست فرمانشان سفت بشود در اتوبان پشت رل مي نشانند!!!!!!!! حال آنكه در آلمان كساني كه مي خواهند در اتوبان رانندگي كنند بيش از دو ماه آموزش مي بينند .
در خاتمه بايد گفت شهرهاي كوك و بزرگ فرقي ندارند .انفجار خودرها(بويژه پرايد) در همه شهرها كار را مشكل كرده .پائين امدن آستانه تحمل رانندگان در اثر فشارهاي اقتصادي و اجتماعي با چاشني ترافيك مي توانند عوامل تاثير گذاري باشند.
كاش همانقدر كه براي خودمان حق و حقوق قائليم براي ديگران نيز بوديم .
کافیست هریک از ایرانیان عزیز این را بگویند که:"من زمانی به سمت بهبود وضعیت وطنم حرکت خواهم کرد که از خودم شروع کنم فارغ از همه ی اشکالات پیرامونم و سایرین."
راننده ی حرفه ای کسیکه رعایت مو به موی قوانین رو اولین راز حرفه ای بودن خودش میدونه نه "لایی کشیدن، رد کردن و قبول نداشتن رانندگی دیگران به ویژه خانم ها و ...
شاد و سالم باشید
الف - تشکیل انجمن مخالفان رانندگی بد.
ب - عضوگیری ازهمه شهرها، باشرائط
متعهدبه رانندگی صحیح باشد"بلااستثناءهمیشه -هرجا".
متعهدبه معرفی تخلفات باشد.به اعضاءکدمعرفی متخلفین داده شود(این کاردرکیش می شد .نتیجه فوق العاده بود!!!).
حمایت ازخودروسازهای خوب ومخالفت باخودروسازان بد
دوستی ومخالفت باشهرداران ووزراء درخصوص خیابان هاو جاده ها...
همکاری درمعاینه فنی خودروها.
همکاری باراهنمائی ورانندگی .
خریدفیلم های تخلفات رانندگان ازمخبرین واخذبیش از مبلغ خریدازرانندۀمتخلف .
... ودیگراموری که بایدانجام گیرد
یک سوال: چرا در کیش و قشم این بی نظمی در رانندگی کمتر به چشم می خورد؟ زیرا افراد ارزش بزابری را دریافت نموده اند و طبق اصل برابری، واکنش روانی آنها مطلوب تر بوده و رفتاری مناسب تر را به بار می آورد.
در یک کلام، علت رفتارهای این چنینی که منجر به شکل گیری فرهنگ رفتاری هم شده است، ریشه در احساس عدم عدالت در جنبه های گوناگون زندگی ست که یک جا در رانندگی خود را نمایان می کند و جایی دگر در رفتار با فرزند و خانواده. خوب است که کیفیت تربیت گذشته فرزندان را با کیفیت امروز مقایسه کنیم و نیز آمار طلاق را!
بدی این موضوع این است که بر تمامی ابعاد زندگی، خواه نا خواه، مستقیم یا غیر مستقیم،اثرگذار است.
با امید به برقراری فرهنگ عدالت محور در عمل. حتی در نگاه!
فقط مردم نیستند که قوانین را رعایت نمی کنند پلیس در جاده ها با کمین کردن روی تپه ها و.... در حال شکار کردن انسانهای متخلف است . به عبارتی نام پلیس راهنمایی و رانندگی را می توان پلیس اخذ جریمه و رانندگی تلقی کرد. با این ترتیب هم پلیس و هم مردم از یک فرهنگ نا درست بهره گرفته اند.
در صورت نیاز می توانید در تهران به آدرس های زیر مراجعه کنید:-فروشگاه صانعي
1- خيابان انقلاب- نبش خيابان ۱۲ فروردين - فروشگاه صانعي
2- فروشگاه هنر
خیابان انقلاب- ابتدای خیابان 12 فروردین- فروشگاه هنر
فرهنگ رانندگی یک بحث است که برای ما ایرانی ها از طریق اعمال زور و فشار و ترس از جریمه قابل پیاده سازی است ورعایت قوانین که به نفع خودمان است در غیر اینصورت امکان پذیر نیست . بحث بعد وجود خودروهای چینی آشغالی است از قبیل ام وی ام که مردم بدون توجه به انتظاری که از یک اتومبیل دارند و تنها با این نظریه که زیباست میخرند و ایمنی و کیفیت و راحتی و خیلی موارد دیگر را در نظر نمیگیرند . بنده از کارمندان این شرکت خودرو سازی (مدیران خودرو) بودم و از نزدیک شاهد خیانتی که این شرکت فقط و فقط برای سود بیشتر محصولات در حق مردم می کند بوده ام . این شرکت جاده تست ندارد ، دستگاه تست ترمز ندارد ، قطعات بسیار بی کیفیت و یکبار مصرف هستند و بسیار خطرناک میشوند وقتی خدایی نکرده شکسته شوند . من می توانم برای عزیزان علاقمند عکس های محل مونتاژ این خودرو را بفرستم و از همه خواهش میکنم عزیزان ام وی ام نخرید . ماشین چینی نخرید خیانت این شرکت را پشتیبانی نکنید .
سودی که چینی ها در هرماه از پول شما ملت عزیز بدست می آورند بالغ بر 4 میلیارد تومن روزانه و 120میلیارد تومن ماهیانه است و......
درد نیست ؟؟؟
شما نظرتون رو برای من ایمیل کنید
zomozomo325@yahoo.com
ممنون
ادمین محترم ممنون از شما بخاطر این فرهنگ سازی بسیار زیبا و آموزنده...
با اجازه شما بنده هم با مطالب شما شروع به ترویج این فرهنگ می کنم.
یا حق....
باور کنید من هربار به خیابان می روم احساس میکنم به میدان جنگ وارد شده ام و همه قصد دارند حتی با کشتن من مسیرشان را پیدا کنند و بروند!
و فکر میکردم اینها فقط در تصور من است! اما حالا که میبینم چقدر قاطعانه اینجا نوشته اید خوشحال میشوم از اینکه افراد را با این سایت آشنا کنم .کاش شما در رسانه هم برنامه سازی میکردیدو
جدا موثر بود.
https://www.youtube.com/watch?v=QkgSuRmhU4U
مطالب عالی بود اگر اجازه بدهید میخواهم از مطالب شما در یک مجله استفاده کنم با ذکر نام شما لطفا پاسخ من را در ایمیلم بدهید
نا اينكه براي زندگي اومدم تو كشوري با فرهنگ رانند گي متفاوت اينجا تو محله ها تابلو سرعت 15 مايل و هيچ ماشيني بيشتر از اين تو محله رانندگي نميكنه وقتي بچه ها تو كوچه بازي ميكنند هيچ راننده اي بوق نمي زنه كه يعني رد بشيد بلكه فقط مي ايسته تا بچه ها خودشون متوجه بشند و كنار بروند جالبه راننده هاي اينجا از بوق استفاده نميكنند
نكته اي كه تو كتاب ايين نامه رانندگي اين كشور وجود داره احترام به عابر پياده است هيچ وقت يه ماشين نبايد به يه عابر پياده انقدر نزديك بشه كه عابر پياده احساس خطر بكنه وقتي تو يه محله رانندگي ميكني كه عابر پياده داره قدم ميزنه حق بوق زدن نداري كه يعني رد شو من مي خوام بروم بلكه يا يه فاصله اي از اون مي ايستي و يا اگه ماشين تو لاين مخالف نمياد تا رد شدن از عابر ميري تو لاين مخالف همين موارد را براي دوچرخه سوار و موتور سوار هم رعايت ميكنند هيچ ماشيتي حق نداره به يه دوچرخه سوار نزديك بشه بايد از اون فاصله بگيرها
اما در مورد اتوبوس مدرسه هر زماني اتوبوس مدرسه براي سوار كردن يا پياده كردن دانش اموز ها مي ايسته براي حفظ امنيت بچه ها همه ماشين ها تو دو تا لاين چه ماشين هاي پشت سر اتوبوس و چه ماشين هاي لاين مخالف بايد بايد بايستند تا زماني كه اتوبوس حركت كنه علت ايستادن ماشين هاي لاين مخالف اينه كه شايد يه بچه بخواد از خيابان رد بشه بعضي وقتا سوار يا پياده شدن بچه ها ده دقيقه طول مي كشه و يه صف طولاني از ماشين تو دوتا لاين به وجود مياد سرعت مجاز رانندگي تو محدوده مدرسه ها 15 مايل و با تابلو محدوده مدرسه مشخص شده
اما در مورد پليس اينجا همه مردم پليسند يعني اينكه به محض ديدن كوچكترين خلاف بالا فاصله به پليس زنگ ميزنند و گزارش خلاف را ميدند و بر خلاف ايران كه اكه يه ماشين پليس تو جاده براي سرعت غير مجاز ايستاده باشه راننده ها با چراغ به لاين مخالف خبر ميدند كه سرعتت را كم كن جلو تر پليس هست
اگه يه راننده توي اتوبان سرعتش زياد از حدي كه رو تابلو هست باشه بالا فاصله بقيه رانند ها به پليس خبر ميدند و پليس اولين جريمه اي كه ميكنه اينه كه 6 ساعت كلاس قوانين رانندگي را بايد بره تا اجازه رانندگي بگيره
روزاي اول كه ا.مده بودم اينجا و اين موارد راميديدم پيش خودم ميگفتم چرا راننده ها ي كشورم ايرن اينقدر متفاوت هستند مگه راننده هاي ايراني خودشون هيچ وقت عابر پياده نميشند يا خودشون بچه ندارند چرا ما تو كشورمون اين فرهنگ را نداريم چرا جان خودمون و بچه هامون مهم نيست